مسئله اساسي در اين بررسي و قضاوت يك بازپرسي از معنا و مفهوم تروريسم و جنگ با آن است. آمريكا به بهانه 11 سپتامبر جنگ عليه تروريسم را به راه انداخت و به نظر ميرسد كه با نزديك شدن به سيزدهمين سال آن واقعه وقت اين بازپرسي حداقل در رسانه رسيده باشد. «نيكلاس كريستف» تحليلگر «نيويورك تايمز» تروريسم و جنگ عليه آن را از جهت اهميت موضوع مورد بررسي قرار داده است. او نخست به آمار توجه ميكند كه از سال 2005 به اين سو بهطور متوسط 23 آمريكايي از طريق تروريسم كشته شدهاند كه عمده آنها در خارج از آمريكا به قتل رسيدهاند. او در برابر اين تعداد، آمار قابل توجهي ارائه ميدهد، به نحوي كه «آمريكاييهاي بيشتري به واسطه سقوط تلويزيون يا وسايل ديگر كشته ميشوند تا از طريق تروريسم و 15 بار بيشتر از تروريسم، به واسطه سقوط از نردبان كشته ميشوند.» لحن كريستف آشكارا تمسخرآميز است كه تعداد كشتهها بهواسطه سقوط تلويزيون را نهتنها در برابر كشتهها در حوادث تروريستي قرار ميدهد، بلكه حتي اهميت آن را نيز بيشتر ميداند، اما بايد گفت كه تكيه او به آمارها و واقعيت حوادث و كشتههاي آن است.
پرسش اين است كه آمريكا با اين تعداد كم از تلفات در حوادث تروريستي آن هم بهطور عمده در خارج از آمريكا، چرا بايد از سال 2001 تاكنون بيش از هشت ميليارد دلار را در عرصه نظامي در خارج و امنيت داخلي هزينه كند.
انتقاد كريستف گوياي اين نكته است كه تلفات ناشي از پديده تروريسم براي جامعه آمريكايي آنقدر ناچيز است كه نميتواند جوابگوي اين مقدار از هزينه سرسامآور باشد. وجه ديگر قضيه در توجه به خطر واقعي براي شهروندان آمريكايي، آزادي حمل سلاح در كشور است و نه تروريسم. آمار تلفات ناشي از آزادي حمل سلاح در آمريكا بسيار قابل توجه است. سالیانه 30000 نفر در این كشور توسط سلاح گرم كشته ميشوند. حتي يك كودك آمريكايي 13 بار بيشتر از كودكان ديگر در كشورهاي صنعتي در معرض اصابت گلوله قرار ميگيرد. دولت آمريكا در مقابل اين خطر و تلفات سنگين ناشي از آن چه ميكند؟ كريستف مينويسد: «وقتي كه زمان مبارزه با اين مشكل ميرسد، پرزيدنت باراك اوباما و كنگره كار بسيار كمي انجام ميدهند يا، منصف باشيم، هيچ كاري نميكنند. آنها گاه به گاه و بعد از يك قانونشكني مرگبار در اين مورد صحبت ميكنند، اما لابي سلاح به نحو علاجناپذيري بيمار است و سلاح را از ضروريات براي دفاع از خود برميشمرد.»!
دولت آمريكا در مقابل اين خطر و كاستن تلفات آن، جنگ عليه تروريسم را به راه انداخت و حركتي به نام القاعده را بازخواني كرد تا لشكركشي امپرياليستي خود را به راه بيندازد. اين لشكركشي طي حداقل يك دهه گذشته، تنها محدود به حملات نيروهاي آمريكايي به افغانستان و عراق نبود، بلكه مسئله زندانها بهخصوص ابوغريب و گوانتانامو و سپس مسئله هواپيماهاي بيسرنشين از عواقب جدي اين جنگ بود.
بيش از 11 سال است كه زندانيان گوانتانامو بدون هيچ اتهام مشخص يا حكم دادگاهي در حبس هستند و هيچكس نيز نتوانسته دولتمردان آمريكا را متقاعد به پاسخگويي كند، همانگونه كه كاخ سفيد تاكنون در مقابل حملات هواپيماهاي بيسرنشين آن به هيچ دولت يا نهاد بينالمللي پاسخگو نبوده است. افشاگري پيرامون جاسوسي دولت آمريكا از دولتها و نهادهاي بينالمللي نيز همين رويه را نشان ميدهد. برينكباور نحوه عمل دولت آمريكا در پرونده جاسوسي آن را به عنوان عمل از سر قدرت مطلقهاي ارزيابي ميكند كه خود را وراي هر قانون بينالمللي ميداند. او به نكته جالب توجهي اشاره ميكند و ميگويد؛ اگر جورج بوش بود، ميشد اين نوع عمل را توجيه كرد، چرا كه او قابل پيشبيني بود، اما نحوه رفتار اوباما به اين صورت توجيهناپذير و به قول برينكباور «دلسردكننده» است. در هر صورت، آمريكا حتي در قامت فردي چون اوباما نيز دست به چنين رفتاري ميزند كه حتي رسانههايي مانند اشپيگل آنلاين و نيويورك تايمز نيز مجبور ميشوند به آن اعتراف كنند. اين رويكرد نشان ميدهد كه چنين رفتاري در آمريكا نهادينه شده و چندان فرقي نميكند كه چه كسي رئيسجمهور ميشود. اين رفتارها برگرفته از جنوني است كه در سياست آمريكايي ريشه دوانده است.
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 143 | admin |
![]() |
0 | 137 | admin |
![]() |
0 | 205 | admin |
![]() |
0 | 190 | admin |
![]() |
0 | 178 | admin |
![]() |
0 | 192 | admin |
![]() |
0 | 173 | admin |
![]() |
0 | 168 | admin |
![]() |
0 | 155 | admin |
![]() |
0 | 145 | admin |
![]() |
0 | 173 | admin |
![]() |
0 | 164 | admin |
![]() |
0 | 172 | admin |
![]() |
0 | 149 | admin |
![]() |
0 | 184 | admin |